هیچ وقت اصراری بر دعاهام نبود که حتما بشه که اگر نشه پس چی میخواد بشه!؟

و سعی و تلاش رو اعتماد به خدایی بود که فکر همه جاش رو کرده!

ولی راستش نمیدونم چه طور میشه دلم میگه:" شاید همه ی راه هایی که رفتم تا اینجا اشتباه بوده با وجود تمام دعاهایی که کردم!"

و عقلم میگه:" عیبی نداره! هر جایی که متوجه شدم اشتباهه برمیگردم و از نو شروع می کنم!"

که ناگهان زبون میگه:" اصلا چرا همه ی راهها رو اشتباه رفتم؟!"

و میبینم که هر 3 تا حق دارن و اینجوری میشه که در حالتی از خوف و رجا قرار میگیرم و در عین حالی که به اجابت دقیق خواسته ام اطمینان ندارم ولی.

ولی امیدم رو هم از دست ندادم!





مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها